اومدى . . . ؟ اومدى دستمو بگيرى و بريم ؟ حالا كه آواره شدم . . . !!! نه . . . . . . نبايد عاشقم بشى ، تو بيشتر از من حقته . . . بگو دارم خواب ميبينم !!! بگو اشك هات واقعى نيست !!! گلم تحملم كمه ، طاقت اشك هاتو ندارم به خدا . كم ميارم ، كم ميارم بذار برو . . . برو چشامو خيس نكن . آخه من ؛ خيلى وقته كه دست اون سپردمت . تورو به قرآنى كه وقت وداع از زير سايه ش رد شدم ، بذار برو . آخه من قسم خوردم يادته . . . ؟ قسمم دادى از زندگيت برم !!! خب منم رفتم ولى . . . بعده چند وقت كه ديدى روز به روز داغون تر ميشم ، بدجورى دلت واسم سوخت يادته ؟ اينبار جون خودتو قسم دادى !!! گفتى كه تنها نمونم بعده تو ؛ خب منم . . . منم هرگز قسم نخوردم كه . . . تورو جون عاشق ها فقط برو . . . برو بذار كه لااقل ، به اين دلم رو خوش كنم كه تو نبودم دلخوشى . چرا برگشتى ؟؟؟ چرا برگشتى ؟؟؟ ميخواى بازم زجرم بدى ؟؟؟ نميخوام ، نميخوام كه مثل من در به دره جاده هاشى . . . تو بيشتر از من حقته . . . كمم ، گمم ، رفتنى ام . . . هيچى از من نمى دونى . . . مسافرم . بايد برم . نميخوام . نميخوام دلت بسوزه واسه من "فقط برو" غمت نباشه و برو . برو و بذار ، اشكام طعم بى كسى رو بيشتر بفهمن ، بذار باورم بشه غريبه ام ، گرچه تو اين شهر بزرگ شدم اما ، اگه صد سال هم اينجا باشم بازم غريبه ام . . . عشق من ديگه واسم دلى نموند . تورو به خدا ببين ! خودت ببين كه خورد شده . . . نميخوام كه خورده هاشو جمع كنى فقط برو . . . برو و بيشتر از اين خوردش نكن . چرا اومدى ؟؟؟ چرا اومدى ؟؟؟ حالا كه آواره شدم ؟؟؟ حالا كه . . . حالا كه مثل پرنده ى مهاجر در پى شب آشيون دربه درم ؟ از ترس اين كه يه موقع بارون نياد ، واسه موندن تو قفس منت عالم ميكشم ؟ حالا كه مثل طوفان دربه درم ؟ حالا كه واسه خوشيت سختى رو به جون ميخرم ؟ اومدى ؟ اومدى الهى قربونت برم ؟ ولى حالا چرا ؟!؟ اومدى بيشتر از اين زجرم بدى ؟؟؟ تورو به خدا برو . . . تورو به مقدس هات . . . من خودم رفتنى ام . . . برو و آرزوهاتو له نكن ، نذار با خاك پاهام دلخوشى هات كثيف بشن . تو كه بعده من تنها نمى مونى !!! منه تنهارو دعا كن عشق من . . . آخه من رفتنى ام ، آخه من رفتنى ام . . . تورو به حرمت اشك هاى شبونه م اشك نريز ؛ آخه واسه اين كه گريه نكنى دارم ميرم . . . تو با من خوشبخت نميشى عشق من . برو هرگز پشتت هم نگاه نكن "فقط برو" ميگى برگشتى پيشم ؟ اومدى ؟ حالا كه آواره شدم . . . ! تورو جون من برو ، تورو جون اونكه دوست داريش ، واسه من دل نسوزون . تورو به خدا برو . واسه چى صدات ميلرزه عشق من ؟ يعنى اونقدرا حالم گريه داره ؟ آخه واسه چى اشك هات بند نمياد ؟ دختر اشك هامو ببين . . . اين گريه ى يه مرده . . . مردى كه كوه درده . آخه واسه چى اينقدر زجرم ميدى ؟ اومدى تن شكسته مو از اينجا جمع كنى ؟ اومدى جون كندنم رو ببينى؟ آخ الهى من بميرم تو چقدر لاغر شدى ! واى چقدر رخت سفيد بهت مياد ! هميشه آرزوم بود تو اين لباس ببينمت ؛ اما انگارى دارم خواب ميبينم . پس چرا اشك هات ميريزن عشق من ؟ ناسلامتى آخه عروس شدى ! خب پس اون يكى كجاست ؟ آقا داماد رو ميگم . نكنه داماد منم ؟ نه . . . . . . نه باورم نميشه . آخه من ، آخه من خودم ديدم ، خودم ديدم كه حلقه مو دادى به اون . آخه من . . . آخه من خيلى كمم ، اگه خيلى هم باشم يه آدمم . . . ميدونم اسم آدم زياديمه ، آخه تو فرشته اى . . . فرشته كه قسمته آدم نميشه !!! تو بگو يعنى همه دروغ ميگن ؟ همه ميگن كه منو دوست ندارى . . . اما من اميد دارم كه تو هنوز ، هنوزم دوستم دارى اما اينو خوب ميدونم اگه برگشتى پيشم ، ميخواى تو تنهايى هام دق نكنم ! اما من . . . نميخوام بخاطرم به آب و آتيش بزنى . تو خوش باش منم خوشم . . . برو و زندگيتو تباه نكن ، برو دختر بختت رو سياه نكن . . . پاى من . . . ؟ منى كه يه عمرى آواره شدم ؟!؟ تورو به خدا برو . . .
نظرات شما عزیزان:
مهدی
ساعت16:50---5 مرداد 1391
شب را دوستـــ ــ ـ دارم ...!
چرا که در تاریکـــ ـی ..
چهره ها مشخــــــ ـص نیست !!
و هر لحظــــــــ ـه ..
این امیـــــ ـد ..
در درونــــــ ــم ریشه می زند ...
که آمده ای...
ولی من ندیده ام پاسخ: مرسى داش واقعا زيباااااا بود
kiki
ساعت23:12---4 مرداد 1391
سلام داداشی ببخشید اگه دیر بهت سر زدم .آخه مسافرت بودم حالا برگشتم .راجع به مطلبت واقعا چیزی که در خوره این همه احساس پاک باشه پیدا نمیکنم حتی کلمات هم عاجزن.منم خیلی دوس دارم خاطره هامو ،خوابامو،احساساتمو و...یه جایی بنویسم ولی نمیتونم مشکل من حریمه.من به الان که 17سالمه هیچوقت احساس نکردم که یه حریم خصوصی دارم همه یه جوری دوس دارن تو کارام دخالت کنن به وسایلم و نوشته هام دست بزنن .
ramin
ساعت13:05---3 مرداد 1391
به کوتاهی لحظات با هم بودن منگر،به وسعت لحظاتی نگاه کن که به یادت هستم..
mersi
montazeretam dadash پاسخ:
mersi daash az hozoure garm o hamishegit
مهدی
ساعت21:59---30 تير 1391
سلام داداش خوبی من ببخشید دیر اومدم اپتم عالی بود
ramin
ساعت0:16---30 تير 1391
salam
doa konid doa
dadash darket mikonam
elahe & ramin
ساعت18:22---29 تير 1391
داداشم این حرفونزن شرمندم نکن من یه تک فرزندم تومثل داداشمی _نه سامان جان نیازی به معذرت خواهی نیست _دیگه نبینم داداشیم ناراحت باشه ها_ممنون ازلطفت
elahe & ramin
ساعت16:17---29 تير 1391
سلام.اشکالی نداره داداشی.آره براش دعامیکنم ولی سامان چراانقدرخودتواذیت میکنی؟؟؟؟؟چراااااااااااااااااا اااااااااااااااااااااااااااااا ا؟
my love
ساعت14:28---29 تير 1391
سلام داداشی. خیلیییییییییییی غمگین نوشتی
آدم دلش میگیره...
آفرین به این همه استعداد و هنر...
یه دونه باشی
nashenas
ساعت14:21---29 تير 1391
salam dadash
kheyli ziba va ghamgin minevisi
afrin
moafagh bashi
farzaneh
ساعت8:07---29 تير 1391
در دنیا هیچ چیز شگفت انگیز از احساس سهیم کردن
دیگران نیست ،
و هیچ شادیی نمی تواند با گرمای حاصل از عشق ورزیدن
برابری کند
|